من آینده، من امروز: ارزیابی تصمیم‌ با سفر در زمان

باخت خوب اونیه که بدونی چرا باختی.

ارزیابی تصمیم با تفکر نامطمئن

برای تصمیم‌گیریِ بهتر باید بتونیم نتیجه‌ی تصمیم‌هامون رو از قبل تصور و تجسم کنیم.

نویسنده: گیتی عاصمی

سفر به آینده

یک سوال تکراری که معمولا در بیشتر مصاحبه‌های کاری پرسیده میشه اینه که پنج سال دیگه خودت رو کجا می‌بینی؟ ده سال دیگه کجا؟ قصدش هم اینه که هدف‌های شغلی مصاحبه‌شونده رو بدونه، چشم‌انداز و وضعیت ایده‌آلش برای آینده چیه، موفقیت واسه‌ش چه جوری تعریف می‌شه و اطلاعاتی از این دست.

بسیاری هم معتقدند نه تنها سوال خوبی برای جلسه‌ی مصاحبه (که احتمالا آدم‌ها اولین ملاقات‌شونه و با هم راحت نشدند) نیست، بلکه خیلی کلیه و احتمالا بیشتر وقت‌ها پاسخی هم که به این سوال‌ها داده میشه مملو از کلی‌گویی و شاید رویاپردازیه.

کجا یادش افتادم؟

تکنیک ده دقیقه، ده ماه، ده سال

در کتاب تفکر نامطمئن یه جایی در مورد تکنیکی حرف می‌زنه از کتاب ده-ده-ده سوزی ولچ. از اون کتاب‌هاییه که یه ایده‌ی مرکزی خیلی ساده توشه و تمام کتاب داره در مورد همون ایده مثال و توضیح میاره و معمولا خیلی خوب یاد آدم می‌مونه که بخواد در موردش با بقیه هم حرف بزنه: تکنیک ده-ده-ده می‌گه هر تصمیمی که می‌خوای بگیری به این فکر کن که ده دقیقه دیگه نتیجه‌ش چیه، ده ماه بعد چی، ده سال بعد چی.

پس شد ده دقیقه، ده ماه، ده سال.

سوزی ولچ توضیح میده که باید برای تصور کردن نتیجه‌ی تصمیم‌های زندگیت بتونی به آینده سفر کنی. گاهی به آینده‌ای تا ده سال بعد. آنی دوک که در کتاب تفکر نامطمئن به این تکنیک اشاره کرده میگه گاهی هم سفر به گذشته، به جای سفر به آینده، پاسخ آینده رو واسه‌مون میاره: تصور کن این تصمیم رو ده دقیقه پیش گرفتی، الان چه حالی داری؟ تصور کن ده ماه پیش گرفتی، حالا چی؟ تصور کن ده سال گذشته، حالا؟

آنی دوک معتقده ما برای فعال‌کردن اون بخشی از سیم‌کشی‌های مغزمون که باید حواسش به فاکتورهای مختلف موثر روی تصمیم‌هامون باشه به این مدل فکر کردن نیاز داریم. باید بتونیم به نتیجه‌ی این تصمیم فکر کنیم. علی در اپیزود خلاصه کتاب تفکر نامطمئن یه جمله من باب همین سفر به آینده میگه که خیلی توی ذهن می‌مونه (حالا نقل به مضمون دیگه). میگه زل بزن توی چشم‌های پشیمونی و تصمیمت رو بگیر.

وای از این پشیمونی که فکر کن ده سال هم ازش گذشته.

آنی دوک یکی از فواید بررسی گذشته رو این می‌دونه که میشه به موقعیت‌های مشابه این تصمیم هم فکر کرد. مثل تصمیم‌های مشابهی که قبلا گرفته بودیم و بعد پشیمون شدیم. می‌گه این فرصت رو داریم که قبل از تصمیم‌گیری پشیمون بشیم و به دو دلیل خوبه. یکی این که می‌تونیم تصمیم بهتری بگیریم، یکی هم این که فارغ از تصمیمی که می‌گیریم پیامد منفی ماجرا اومده جلوی چشم‌مون و می‌تونیم واسه‌ش برنامه داشته باشیم، غافلگیر نشیم و واکنش احساسی نشون ندیم.

حالا برگردیم به اول صحبتم.

تکنیک ده-ده-ده به احتمال بسیار یکی از چیزهاییه که در جلسه‌ی مصاحبه‌ی کاری میشه ازش حرف زد. به خصوص با کارجوهای جوان و اول راه. هم وقتی می‌خوای از اهداف کاری و موفقیت‌هاشون بدونی و هم در سوال‌های تخصصی:

اگر این تصمیم رو بگیری، اگر این مسیر رو انتخاب کنی، اگر این روش و استراتژی تو برای حل مساله باشه، اگر در این کار مشغول بشی و احتمالا چندین سوال مشابه دیگه می‌تونه با همین تکمیل بشه که آدم رو بفرسته به آینده ببینه چه نتیجه‌ای منتظرشه.

خلاصه که خانم ولچ رو با کتاب ده-ده-ده از همین تفکر نامطمئن پیدا کردم. دیدم دنیل گلمن هم که در بی‌پلاس با کتاب تمرکز می‌شناسیمش در مورد کتابش حرف زده و بیشتر خوشم اومد. اگر دوست داشتید پیشنهاد می‌کنم این ویدیوی سخنرانی سوزی ولچ رو هم ببینید. جالبه.

 آزمایش مارشمالو: به تعویق انداختن لذت

فصل ششم کتاب تفکر نامطمئن کلا به این سفر در زمان پرداخته. در ترجمه‌ی فارسی نشر نوین اسمش هست ماجراجویی در سفر ذهنی در زمان. در این آخرین فصل کتاب، آنی دوک در مورد پدیده‌ی خیلی فراگیری حرف می‌زنه. میگه که بیشتر ما تمایل داریم منافع آینده‌مون رو فدای منافع حال حاضرمون کنیم. به این تمایل میگن تخفیف زمانی یا Temporal Discounting یا Time Discounting. یعنی به جای این که پاداش بزرگ‌تری رو در آینده به دست بیاریم به پاداش کوچک‌تری در همین زمان حال اکتفا کنیم. چون در ما نهادینه شده که نقد رو ول نکن نسیه رو بچسب، حال رو دریاب، فردا رو کی دیده و حرف‌هایی از این دست که بهشون اقتدا می‌کنیم و تصمیم‌هایی می‌گیریم که انگار قرار نیست هیچ وقت به خود آینده‌مون بابتش جوابی پس بدیم.

سفر در زمان می‌تونه ما رو با نسخه‌ی آینده‌ی خودمون رو به رو کنه. آنی دوک معتقده چشم‌انداز ما از آینده از کارها و تصمیم‌های گذشته‌مون تغذیه می‌کنه. ما همین الان می‌تونیم براساس تجربه‌های فعلی یه برآوردی از پیامدهای تصمیم‌هامون داشته باشیم و به قول نویسنده شاید خیلی به خودمون تخفیف ندیم.

آنی دوک برای این تمایل تخفیف زمانی از آزمایش معروف مارشمالو استنفورد یاد می‌کنه. احتمالا ویدیوهای بامزه‌شو دیدین. تست مارشمالو کاری از والتر میشل و تیمشه که حدود 60 سال پیش انجام شده اما نتایجش هنوز روی میزه و هنوز توسط تیم‌های مختلف پژوهش روانشناسی تکرار میشه. هرچند نقدهایی به آزمایش و مخصوصا تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های یک خطی ازش وارد شده.

توی یادداشت گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی؟ درباره‌ی این نقدها بیشتر بخونین.

در تست مارشمالو بچه‌های کوچولو رو توی اتاق با یه مارشمالو روی میز تنها میذارن، دستور اینه که اگر اینو نخوری وقتی برگشتم بهت دو تا مارشمالو میدم. واکنش‌های بچه‌ها خیلی جالبه و همه‌شون نمی‌تونن در مقابل مارشمالوی روی میز خویشتن‌داری کنن اما تحقیق والتر میشل همین جا تموم نمیشه. اون‌ها بچه‌های کوچولو رو تا بزرگسالی بررسی و آنالیز می‌کنن و نتیجه می‌گیرن که بچه‌های خویشتن‌دارتر که روی پاداش کوتاه مدت‌شون کنترل داشتند در آینده‌شون هم موفق‌تر، سالم‌تر و خوشحال‌ترن.

آنی دوک معتقده خودکنترلی و صبوری برای پاداش بزرگ‌تر چیزیه که اگر به آینده سفر کنیم می‌فهمیم چه قدر بهش نیاز داریم.

 

کتاب بزرگ‌ترین بلوف

در مورد کتاب آنی دوک که بیشتر کنجکاوی کردم دیدم تقریبا دو سال بعد از تفکر نامطمئن هم یک خانم بازیکن پوکر ماریا کونیکووا که ایشون هم چند میلیون دلار در تورنمنت‌های مختلف برنده شده کتاب جالبی در همین رابطه نوشته به نام بزرگ‌ترین بلوف. ماریا کونیکووا هم روانشناس و نویسنده است و برای این که در مورد فرایند تصمیم‌گیری در آدم‌ها بتونه بیشتر بفهمه رفته سراغ پوکر و نتیجه شده چند میلیون دلار به همراه کتاب پرفروشی که میگه چه چیزهایی از پوکر در مورد زندگی یاد گرفتم.

ماریا کونیکووا حرف تازه و متفاوتی در مقایسه با تفکر نامطمئن نمی‌زنه. حتی اگر بخوام مقایسه کنم کتاب آنی دوک بهتر و دقیق‌تره. اما یه فصل جذاب داره در مورد باختن. میگه باخت خوب اونیه که بدونی چرا باختی. وقتی دلیلش رو بدونی دیگه حواست بهش هست، ازش یاد می‌گیری و همین هولت میده به سمت برنده شدن. شکستی که چشمت رو باز کنه و بشینی دلایلش رو بشکافی، مراقب باشی که اسیر خطای شناختی و تعبیر نادرست نشی، برای فهمیدن دلایل شکستت از بقیه مشورت بگیری در واقع مسیر یادگیریت رو هموار کرده و  خودش یه برگ برنده است. حواس‌مون باشه که باخت خالی خالی چیزی نداره، این که چه جوری ازش میای بیرون و بفهمی چرا باختی و حالا چه جوری باید اون اشتباه رو تکرار نکنی مهمه. حرف اصلی نویسنده اینه؛ وگرنه که میشه باخت اندر باخت اندر باخت.

ماریا کونیکووا هم در کتاب بزرگ‌ترین بلوف به تست مارشمالو اشاره می‌کنه (اصلا کتابش رو به والتر میشل تقدیم کرده) و میگه پوکر بهش یاد داده برای بهتر بازی کردن باید بتونه خیلی خوب خودش رو کنترل کنه.

اگر پادکست انگلیسی می‌شنوید این اپیزود پادکست آلن آلدا رو پیشنهاد می‌کنم. ماریا کونیکووا نویسنده کتاب بزرگ‌نریم بلوف مهمان این اپیزود پادکست شده و در مورد همین کتابش حرف‌های جالبی می‌زنه.

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
کاربرد احتمالات در زندگی روزمره
برنامه‌ریزی با ارزیابی احتمالات در زندگی روزمره

برای خیلی از ما احتمالات بخشی از درس‌های مدرسه است، نه چیزی که در زندگی روزمره به‌کار بیاید. اما انی بیشتر بخوانید

راهنمای تفکر نقادانه
راهنمای تفکر نقادانه

ما هر روز بر اساس شواهد دم دستی تصمیم می‌گیریم. توی دو راهی‌ها قضاوتی می‌کنیم درباره‌‌ی مسیرهایی که مقابلمونه، یک بیشتر بخوانید

ea132bcd 3c50 4c17 af8e db919ed18e8d
چرا فکر کردن به بعضی چیزها غیرممکن می‌شود؟

نویسنده: عباس سیدین راه‌حل‌های ناممکن و ایده‌های نااندیشیده فکر کردن به بعضی چیزها برای مردم یک جامعه غیرممکن است و بیشتر بخوانید

2 نظر برای “من آینده، من امروز: ارزیابی تصمیم‌ با سفر در زمان

  1. ممنون خانم عاصمی
    دریچه ای بود برای من به سوی کنجکاوی های جدید، به قول علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *