چی باعث میشه احساس موفقیت و خوشبختی بکنیم؟ چه چیزهایی توی زندگی برامون مهم هستن؟ ممکنه درباره اهمیت این موضوعها خودمون رو فریب داده باشیم؟ یعنی اون قدرها هم که فکر میکنیم با نشون میدیم برامون مهم نباشن و توی ارزیابی میزان اهمیت اشتباه کرده باشیم. ما این توانایی رو داریم که خودمون رو شخص ثالث فرض کنیم. برای همین میتونیم فریب بدیم خودمون رو، قضاوت کنیم، تنبیه یا تشویق کنیم و … . اگر دربارهی موفقیت و خوشبختی هم خودمون رو فریب داده باشیم چی؟ چطور میشه از این فریبها خلاص شد؟ اگر موفقیت چیزی که فکر میکردیم نیست پس چیه؟
نویسنده: آمنه محمدی
در اپیزود شانزدهم بیپلاس از دیوید بروکس کتاب جاده شخصیت رو شنیدیم. اینجا بشنوین/ اینجا بخونین.
بروکس “فروتنی” رو صفت کلیدی برای موفقیت میدونه. فروتنی هم براش بیشتر از عملیه که مقابل بقیه انجامش میدیم. بیشتر به معنی پذیرش درونی ضعفها، کاستیها و نقصهاییه که بخش ناگزیر ذات ما هستن.
یکی از حرفهای اصلی بروکس اینه که جامعهی امروز به شدت به سمت فردگرایی پیش میره و این مسیر به ما آسیب میزنه. ما ضعفها و اشتباهاتی داریم که باید با فروتنی بپذیریم. باید قبول کنیم که ما خودمون رو فریب میدیم و این فریبها باعث میشن فردگرا و منزوی بشیم.
فریبهای سه گانه جامعه و فرهنگ
دیوید معتقده که ما درباره چند موضوع مهم زندگی خودمون رو فریب میدیم.
اولین فریب اینه که تصور میکنیم موفقیتهای شغلی راضی میکنن ما رو و حس خوشبختی میدن به ما.
فریب دوم میشه خودکفایی. باور به این که میتونیم مایه شادی خودمون باشیم. وقتی میافتیم ته دره، میتونیم تنهایی خودمون رو نجات بدیم.
فریب سوم اینکه اگه برسیم به موفقیت، شاد میشیم.
یعنی ما هدف رو اشتباه تعریف میکنیم، مسیرمون برای رسیدن رو هم اشتباه میریم و واکنشمون بعد از رسیدن رو هم اشتباه ارزیابی میکنیم. همه این فریبها موجب انزوا و دوری ما از دیگران میشن.
همین مدلی دیدن و استدلال کردن باعث میشه که بروکس بحران اجتماعی و ارتباطی رو بذاره بالای فهرست بحرانهای بشر امروز. توی تصویری که دیوید از جهان نشون میده ما از هم جدا افتادهایم. هرکس، چیزی برای خودش میخواد و به فکر دیگران نیست. این فردگرایی مفرط به زندگی اجتماعی ما صدمه زده و باعث شده که تعهدمون به کارهای جمعی کمتر بشه.
چطور از فریبهای جامعه خلاص بشیم؟
ما برای اینکه حس خوشبختی داشته باشیم نیاز داریم از شر فریبهای سه گانه (موفقیت شغلی، خوکفایی، شاد بودن) خلاص بشیم. این راه حلیه که دیوید پیشنهاد میده. میگه برای نجات از بیهودگی و ملال لازمه تشکیلات اجتماعی و تعهد اجتماعی داشته باشیم. لازمه برای اهدافی بزرگتر از دستآوردهای فردی، تلاش کنیم. و برای اینکه این اتفاقا بیفته باید اهل بخشش، وفاداری و کمک کردن باشیم. این که منتظر باشیم یک نیرویی بیرونی ـدولتـ به تمام مشکلات ما رسیدگی بکنه، ویران کننده است و زیرساختهای جامعه رو نابود میکنه. بگذریم که دست یافتنی هم نیست.
دیوید نشون میده که دست به کارشدن و همکاری ما برای رفع مشکلات نه فقط از پسرفت جلوگیری میکنه که حتی باعث پیشرفت هم میشه. مثل وقتی مدرسهای خوب کار نمیکنه، وقتی درمانگاهی در محله درست عمل نمیکنه، اعضای محله دست به کار میشن و با هم مشکلات رو حل میکنن. اگه این همکاری نباشه و انتظار داشته باشیم که دولت یا یک گروه دیگه مشکلات محله رو حل کنن، خطای بزرگی کردیم.
استدلال بروکس چه اشکالی دارد؟
یک انتقاد از دیوید بروکس اینه که تمام عوامل اثرگذار روی بیتفاوتی اخلاقی رو نمیبینه و مقداری تک بعدی مسئله رو مطرح میکنه. مثلا به نقش اقتصاد در تحریک فردگرایی و بیتفاوتی اشارهای نمیکنه. یا اینکه بیتفاوته نسبت به ایدئولوژی زیربنایی در جامعه سرمایه داری مثل آمریکا. و نمیبینه نقشی که این ایدئولوژی داره روی بیشتر شدن تمایل به فردگرایی. حرف اینه که وقتی توی بحث و استدلال از نظر اجتماعی چپگرا و از نظر اقتصادی راستگرا باشین، خیلی مسیرتون درست نیست. کاری که دیوید بروکس میکنه.
نقد دیگه استفاده نادرست از آمار و اطلاعاته. منتقدا میگن دیوید نادیده گرفته تغییرات مثبتی که در نسل جوان آمریکایی اتفاق افتاده. بر خلاف تصویری که دیوید ارائه میکنه نسل جوان گرفتار فریبهای منجر به فردگرایی نشدن. آمار میگه جوونهای آمریکایی بیشتر از پدرانشون درگیر فعالیتهای داوطلبانه میشن. با سبکهای زندگی متفاوت بیشتر مدارا میکنن. این مدارا معنیش اینه که جوونهای امروز خیلی بهتر تفاوتها رو درک میکنن و میپذیرن. و با این پذیرش راحتتر همکاری میکنن توی جامعه.
توی نامهی هفتم از خبرنامهی پادکست بیپلاس نسخهی کاملتری از این یادداشت رو فرستاده بودیم. اگر علاقهمند شدین بهش سر بزنین.
من در یکی از فردگراترین کشورها یعنی بلژیک زندگی می کنم. این که این فردگرایی به چه علته خیلی بحث مفصلیه اما نتایج بدش تو جامعه خیلی مشهوده. اینجا تو کشورهای اروپای غربی بالاترین آمار خودکشی رو داره که با حرف بروکس مطابقت داره. همین طور آمار طلاق وحشتناکه که باعث کلی فرزند تک والدی شده.
با سلام
مباحث این موضوع ، شباهت زیادی به موضوعات کتاب ایگو داره؛ جناب بندری من کتاب ایگو رو خوندم ، پیشنهاد میکنم خلاصه اونم توی کاراتون بیارید چون یه مقدار متنش سنگین هست با بیان زیبای شما و ادبیات منحصر به فردتون خیلی جذاب میشه
ممنونم
این مطلب رو جناب بندری ننوشتند!
بی پلاس یک کار گروهی
لطفا تیم بی پلاس رو خطاب قرار بدین
با سلام
ما در روانشناسی مثبت گرا در مورد واژه ای به نام “معنا” حرف میزنیم. یکی از ۵ مولفه نظریه شکوفایی آقای مارتین سلیگمن است.
معنا یعنی؛ معتقد هستم به جز من، جهانی بزرگ تر وجود دارد و برای تحقق منافع جمعی قدم بر میدارم!
وقتی در مسیر موفقیت در کنار پشتکار، هدفمندی و معنا داشته باشیم به صورت فردی هم موفق تر از قبل خواهیم بود و جامعه ای شکوفا خواهیم داشت.
این موضوع با کلیات ایپزود ۵۷، خلاصه کتاب دلایل خوب برای احساس های بد، مطابقت داره. از نظر روانشناسی تکامل نگر، اجداد ما به خاطر بقا، برای حفظ قبیله تلاش میکردند. اگر ما همینگونه به فردگرایی در جامعه کنونی ادامه بدهیم در آینده آیا بقایمان حاصل میشه؟ من گمان کنم انتخاب طبیعی، راه همیشگی خودش رو پیش بگیرد.
بسیار سپاسگزارم من اکثر اپیزودهارو دنبال میکنم و لذت میبرم.
با سلام و احترام ،
سوالی ذهن منو مشغول کرده بود که چرا ما پول دوست داریم این سوال یه جواب در لایه های پنهان خودش داره و اون اینه که پول چون عیب های ما رو همچنان پنهان نگه میداره ما پول دوست داریم .
علم بهتر است یا ثروت ،جواب من علم ،علم و معرفت به شناخت خودته و پیدا کردن عیوب و نه با ثروت سرکوبشون کنیم هر چقدر تمایل به ثروت اندوزی بالاتر میره فروتنی کمتر میشه چون عیوب بیشتری مستتر میشه .
در وادی عرفان اصطلاحی بنام درویش وجود داره که متاسفانه هیچ شناختی ازش نداریم درویش یه آدم تارک دنیا می دونیم که گدایی میکنه در حالی که درویش بدستور پیر خودش ،خودش رو شبیه گدایان می کرده و با مسافرت از شهری به شهری و نداشتن پول در برخورد با مردم عیوب را می شناخته و در خودش پیدا میکرده
در جامع کاپیتالیسم کسی سراغ سناخت خودش نمی تونه بره